سلام بر بلاگری عزیزی که به وبلاگم وارد شدی و داری این مطلبمو میخونی، خیلی خوش اومدی به وبلاگم.
از فاطمه خانم که من رو به چالش "۱۰ کاری که قبل از مرگم که باید انجام بدهم" دعوت نمودند، مچکرم.
۱۰ کاری که قبل مرگم بهتره انجام بدم:
آدم قبل مرگش دنبال دعا و نماز و استغفار و این هاست
ولی دوست دارم بعد مرگم نامی از خودم باقی گذاشته باشم.
ولی این کارها رو انجام دادهام که با خیال راحت برم اون دنیا.
۱-خوشحال کردن بندههای خدا
۲-یادبگیرم و یاد بدهم یادگرف
به دعوت دوستان عزیزم سیدجواد و آقا حامد همچنین به ایده ی خود سیدجواد، با مطلبی تحت عنوان 10 کاری که باید قبل از مرگم انجام بدم در خدمتتون هستم (سیّد یه تخفیفی می دادی، 10 تااااا :| )
این روزها آدم خودش هم نخواد، بلطف کرونا و استرس هایی که به مردم دنیا وارد کرده ناخودآگاه به یاد مرگ میفته! بدا به حال منی که از این همه اتفاق عبرت نمی گیرم. این چالش فرصت خوبی شد که بیشتر به مرگ و آمادگی قبل از اون فکر کنم.
ادامه مطلب
سوال ناب و جالبیه ...
ممنون از سیدجواد و چالش اش !
ممنون از اینکه یادمون آورد یه چالش اساسی تو این دنیا هست
ممنون از در حوالی اریحا و صدای سرمه ایش که دعوت نامه ما شد برای این چالش
خب کار برای انجام دادن تو لیست ذهنی مون زیاده ولی ...
ولی این باید از کجا میاد و چه بایدی و چه شایدی
راستی اصلا مگه معلومه کی میمیریم ؟ شاید فردا ؟ شاید ...
اصلا بزار برگردیم به زبون صاحب مجلس که برامون گفتن
کارایی که قبل از مرگ باید انجام بدیم :
حساب و کتاب کنم چند چندم تو ز
۱- میرم فن ساین بی تی اس و بایسمو بغل می کنم...
۲- میرم تک تک رفیقای بیانم رو پیدا می کنم...عشق جانم که جای خود داره:) ایشون رو پیدا کنم انقدر بوسش می کنم که ذوب شه... ^^ دختر خوشگلمking army رو پیدا می کنم و باهاش کلییی حرف می زنم ❤
۳- میرم پیش تمااام کسایی که اذیتم کردن و ازشون بدم میاد و همه ی احساسمو نسبت بهشون میگم...خسته شدم انقدر تظاهر کردم هیچ حسی بهشون ندارم. ازشون متنفررررممممم
۴- میرم پیش مامان بزرگم اعتراف می کنم کلید کمدی که توش شکلات قایم می ک
من از الان: می خواهم کاری برای کسی انجام بدهم، نمی گم ان شاء الله و امثالش.
می تونم انجامش بدهم، می گویم: انجامش می دهم
نمی تونم انجامش بدهم، می گویم: انجامش نمی دهم
غیر از این دو برای من قابل قبول نیست.
+به بازی گرفتن مردم با حرف های خدابخواهد، ان شاء الله، در انجام کاری، چیز خوبی نیست.
گفتن ان شاءالله و خدا بخواهد، سرجایش، خیلی هم خوبه.
نکته ای که جا انداختم: کاری که می بینم می تونم انجامش بدهم را قبول می کنم
و می گویم ان شاءالله انجامش می دهم.
مرگ از موضوعاتی است که به راحتی از ذهنم بیرون نمیرود؛ نه آن که بترسم؛ بلکه همیشه دلم میخواست از آن سردربیاورم. در فهمیدن همیشه لذتی وصفناپذیر است، مخصوصا اگر از مفاهیم پیچیده و مجهول باشد. در آینده بیشتر در موردش مینویسم؛ امّا امروز به مناسبت چالشی که سیدجواد (سکوت) راه انداخته است این پست را نوشتم.
از عنوان پست مشخص است که چالش چیست و از چه قرار است؛ قرار است ۱۰ کاری که میخواهیم حتما قبل از مرگمان انجام دهیم در یک پست لیست کنیم و د
مرگ از موضوعاتی است که به راحتی از ذهنم بیرون نمیرود؛ نه آن که بترسم؛ بلکه همیشه دلم میخواست از آن سردربیاورم. در فهمیدن همیشه لذتی وصفناپذیر است، مخصوصا اگر از مفاهیم پیچیده و مجهول باشد. در آینده بیشتر در موردش مینویسم؛ امّا امروز به مناسبت چالشی که سیدجواد (سکوت) راه انداخته است این پست را نوشتم.
از عنوان پست مشخص است که چالش چیست و از چه قرار است؛ قرار است ۱۰ کاری که میخواهیم حتما قبل از مرگمان انجام دهیم در یک پست لیست کنیم و د
خب اول یه توضیح بدم*یه چالش میخایم انجام بدیم
چالش حرف های نگفته...!
حرفا هایی که به خودمون ، دوستامون ، و یا هر کس دیگه ای
نگفتیم
حرفایی که بهتر بود گفته نشن
حرفایی که مونده رو دلت
و ما هر دومون این چالش رو انجام دادیم
ادامه مطلب
اول:در خوانندگی مهشهور شم
دوم:توی تیم اصلی کاله کاپ بسکتبال برم
سوم:با یکی دوست بشم (لطفا وارد جزئیات نشید)
چهارم:در رشته برنامه نویسی موفق شم
پنجم:اگر کرونا بره صدرا دوستم را ببینم
ششم:وبلاگ زن داداشم معروف بشه
هفتم:داداشم مشکل تنفسیش از بین بره
هشتم:بقیش خصوصیه
1.تو مسابقات جهانی wca شرکت کنم.
2.اولین رکورد زیر 3 ثانیه جهانو بزنم.
3.اینو نمیتونم بگم.
4.اینم نمیتونم بگم.
5.این هم نمیتونم بگم.
6.ابجیمو ببینم.
7.ابجیمو بغل کنم.
8.الکلاسیکو رو از نزدیک ببینم.
9.اریم دوس دارم ببینم
10.ندارم همینا بود
دانلود اهنگ کمکم کن ای خدا بدون اون بی وفا با کیفیت عالی همراه با تکست
دانلود آهنگ آرش نظم خواه بنام روز مرگم ، دانلود آهنگ غمگین آرش نظم خواه متن آهنگ روز مرگم فرا رسیده است. ... کمکم کن ای خدا بدون اون بی وفا بمونم تا انتها. آهنگ آرش نظم ...
دانلود آهنگ روز مرگم از آرش نظم خواه متن آهنگ غمگین روز مرگم فرا رسیده است همه با جامه های سیاه سرمزارم ... کمکم کن ای خدا بدون اون بی وفا بمونم تا انتها.
آهنگ فوق العاده زیبا احساسی و غمگین یار من دستش توی دست غ
درد بفرست که ترجیح به درمان بدهم
تا که تسکین به دل زار و پریشان بدهم
دور ماندم ز امام و سر من رفت کلاه
حقم این است ازین فاصله تاوان بدهم
سال ها منتظرم ماند به سویش بروم
کِی شود خاتمه بر این همه هجران بدهم؟!
کاش اشک بصرم باز مرا یار شود
تا جلایی به دلِ خسته ز عصیان بدهم
نکند قسمت من نیست کنارش بودن
چقدر وعده بر این دیده ی گریان بدهم؟!
چه کنم؟! آخر شعبان شد و من غرقِ گناه
ترسم این است که قبل از رمضان، جان بدهم
بی پناهم، نجفم را بده تا که بروم...
تکیه
یک:به حالت راضی به خواست خدا بودن نزدیک شم
دو:تحت هر شرایطی تسلیم خواست خدا باشم.
سه:سلامتیمو به دست بیارم، شاید حتی یه روز قبل از مرگم، ولی مطمعنم بدستش میارم.
چهار:به قرآن تا اونجایی که میشه تسلط پیدا کنم و خیلی هارو به اسلام دعوت کنم.
پنج:روانشناس موفقی بشم و به هزاران نفر انگیزه بدم.
شش:بتونم نویسنده موفقی بشم.
هفت:یه مامان فوق العاده برای ستاره باشم. (ستاره هنوز وجود نداره)
هشت:با چند تا خیریه همکاری کنم.
نه:تناسب اندام داشته باشم.
ده:با ر
کاش نیومده بودم تهران. متنفرم از خودم به خاطرش. اصلا حالم خوب نیست حتی نمیتونم راجع بهش حرف بزنم. دلم میخواد بمیرم. من حتی عرضه ی مردنم ندارم. حتی مرگم برام اتفاق نمیفته. حتی لیاقت مرگم ندارم. از همه متنفرم. از خودم از دنیا. کاش امشب تموم بشه. اینجا مینویسم شاید فقط خالی شم. وگرنه جای دیگه ای. رو ندارم. نه جاییو دارم نه کسیو.
از چند روز پیش شاید نه ام به بعد یا کندی کراش بازی می کنم یا کندی کراش بازی می کنم یا کندی کراش بازی می کنم یا تتریس جورچین می کنم یا وقتی از زور درد گردن دستم را می بندم و آویزان گردنم می کنم و دیگر کار خاصی ندارم انجام بدهم گوله گوله اشکم سرریز می شود. دقیقا هم نمی دانم چه مرگم است. هی به ذهنم خطور می کند اگر چنین بود چنان می کردم. اگر فلان بود بهمان می کردم. اگر می شد.. اگر می توانستم.. و از این دست افکار هی در ذهنم متبلور می شود و از چشمم فرو می چکد.
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی
درد بفرست که ترجیح به درمان بدهم
تا که تسکین به دل زار و پریشان بدهم
دور ماندم ز امام و سر من رفت کلاه
حقم این است ازین فاصله تاوان بدهم
سال ها منتظرم ماند به سویش بروم
کِی شود خاتمه بر این همه هجران بدهم؟!
کاش اشک بصرم باز مرا یار شود
تا جلایی به دلِ خسته ز عصیان بدهم
نکند قسمت من نیست کنارش بودن
چقدر وعده بر این دیده ی گریان بدهم؟!
چه کنم؟! آخر شعبان شد و من غرقِ گناه
ترسم این است که قبل از رمضان، جان بد
کتاب باید كسی از میان ما به كشتن كتاب برخیزدشاعر: فرهاد وفایی
✍
چشم هایششروع ویرانیو من آن دورترین شهر زیر آوارمکه هیچ ، هیچ ، هیچامیدِ نجاتم نیست
برای تهیه ی این کتاب می توانید به پیج اینستگرام نشر شانی مراجعه کنید:@nashreshani1
همچنین می توانید از سایت نشر شانی تهیه کنید:
http://www.nashreshani.com
بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم
از آشناجانم عزیز بابت دعوت بنده به این چالش ممنون
ما آدم ها همیشه جوری زندگی می کنیم انگار حالا حالاها قراره زندگی کنیم همین افق دید به عمر و سال های پیش رو باعث می شه فقط برنامه های درازمدت که گاهاً تلاشی برای به ثمر رسیدنشون انجام نمی شه بچینیم و وقتی که به آخر جاده زندگی می رسیم و به عقب و قدم های برداشته نگاه می ندازیم، می بینیم چیزی نداریم جز افسوس برای کارهایی که قادر به انجامش بودیم و کوتاهی کردیم.
خیل
#ناشناسو_بیاب !#ناشناستو_فوبیا !#رد_دادم !خلاصه مطلب: من آقایون و خانمهای زیر رو دعوت میکنم به این چالش، لطف کنن که چند تا اسکرین شات از همه نظرات افراد ناشناسو در اختیار من قرار بدن; سینلوک پوآرو نیستم اگه کمتر از یه هفته پیداش نکنم.صدرا، پیکاچو، بهنامپور، محمد، تقی زاده، نویسنده آشنا، نویسنده ی دیار بی کسی، ابوالفضل، نورا، نیکا، پسرعصبانی(بد) ، خانم میم و رهام، همه BTS دوستان(تعدادشون زیاد بود)، تمام اعضای ویراقالب، و هرکسی که به نحوی این شیا
#ناشناسو_بیاب !#ناشناستو_فوبیا !#رد_دادم !خلاصه مطلب: من آقایون و خانمهای زیر رو دعوت میکنم به این چالش، لطف کنن که چند تا اسکرین شات از همه نظرات افراد ناشناسو در اختیار من قرار بدن; سینلوک پوآرو نیستم اگه کمتر از یه هفته پیداش نکنم.صدرا، پیکاچو، بهنامپور، محمد، تقی زاده، نویسنده آشنا، نویسنده ی دیار بی کسی، ابوالفضل، نورا، نیکا، پسرعصبانی(بد) ، خانم میم و رهام، همه BTS دوستان(تعدادشون زیاد بود)، تمام اعضای ویراقالب، و هرکسی که به نحوی این شیا
ذهنم یک چالش چهل روزه را طلب میکند.هرچند قبل ترها در ان شکست خوردم اما مطمئنم چاره ای جز برپایی یک چالش ندارم.چالشی که بتواند تمام توانم را درگیر کند و از اهمال کاری هایم بکاهد....
چالشی که صفر وصد نباشد و دستیابی به ان راحت تر باشد...از یک نقطه ارمانی شروع نشود که خستگی هایش سد راهم شود...
هر روز این چالش را در این وبلاگ ثبت میکنم و از همه احوالاتم در هر چهل روز ان مینویسم.
امروز را به برنامه ریزی برای این چالش اختصاص خواهم داد...
شاید هم چالش را به
بر اساس این که در زمان حال هیچ کار به خصوصی انجام نمی دم، شرکت تو این چالش یکم عجیب غریب واسم به نظر می رسه. می تونیم حداقل از آرزوهامون و کارهایی که دوست داریم انجام بدیم حرف بزنیم اما کی تضمین می کنه تا زمان مرگ دغدغه هامون و افکارمون و آرزوهامون تغییر نکنه؟ حتی منی که زندگیم مثل یه مرداب در حال تبدیل به باتلاقه هم دائم در حال تغییرم... نمی دونم، بریم سراغ کارهایی که الان دوست دارم تا قبل مرگم انجام بدم...
1. سفر، به نظرم اولین حسرت زندگیم رفتن ا
۱- خودمو تغییر بدم
۲- دیگرانو تحت تاثیر بذارم
۳- همه رو متحد کنم
۴- محیط زندگی خودمو تغییر بدم و بهتر کنم
۵- تحصیلات دانشگاه رو که تموم کردم بلافاصله کسب و کار هامو راه بندازم
۶- دوستان رو متاثر کنم
۷- کارایی که دلم میخواد! رو انجام بدم
۸- بقیه کارایی که دلم میخواد رو انجام بدم
۹- جلوی کارایی که مفید نیستن یا مضر هستن رو بگیرم
۱۰ - و در آخر: دنیا رو تغییر بدم
۱. پدر و مادرمو از خود ، راضی و خوشحال کنم .
۲.طوری زندگی کنم که بعد از مرگ، درخواست برگشت دوباره نداشته باشم .
۳. یه دوش بگیرم و آراسته و مرتب بشم تا کار کسانیکه میخوان من رو غسل بدن راحتتر باشه.
۴.اتاقمو تمیز کنم ، دفتر یادداشتهامو دم دست بذارم تا بعد از من خونده بشه :)
۵.دفتر درد و دلامو قایم کنم ، این مورد بسیار حیاتیه !
۶. روی پوشهی نامههام آدرس بزنم تا بعد از مرگم رسونده بشه بهدست صاحبش .
۷.آدرس و رمز وبلاگمو توی یادداشتهای
چالش شماره 1: تعیین اهداف بازاریابی چالش دوم: تعیین بستر مناسب چالش شماره 3: شناخت مخاطبان هدف خود چالش شماره 4: میزان دسترسی و مشارکت پایین چالش شماره 5: هزینه تبلیغات خود را افزایش دهید چالش شماره 1: تعیین اهداف بازاریابی جای تعجب است که تعداد بازاریابانی که در تعیین اهداف برای فعالیتهای بازاریابی خود …The post 5 از بزرگترین چالش های بازاریابی رسانه های اجتماعی appeared first on باشگاه مشتریان خبری اینفوجاب.
via باشگاه مشتریان خبری اینفوجاب https://ift.tt/350iA1
خب آبان هم تموم شد! توی آبان چالش ۳۰ روز ۳۰ ساعت کتابخونی رو داشتم. ۷ روزش رو کتاب نخوندم. در کل ۱۰ تا کتابو تموم کردم. و بعد از به مدتی که از کتاب دور افتاده بودم چالش خوبی بود برام.
اما بریم سراغ چالش آذر :
برای این ماه قصدم اینه هرروز حداقل دو ساعت درس بخونم. و اگه مجموع ساعات مطالعهی درسیم در پایان ماه به ۱۲۰ ساعت برسه ( یعنی دو برابر چالش) ، یه جایزه به خودم میدم. هنوز تصمیم نگرفتم چه جایزهای. راستش نمیدونم چه چیزی میتونه خوشحالم کنه. یکم پ
نمیدونم چرا از وقتی دانشجو شدم از زمین و آسمون داره میباره.
تا قبل از ما مثل آدم هشت ترم میرفتن سر کلاس و میومدن. ولی حالا هر ترم یک چالش داریم که علاوه بر امتحانات اگر از اون چالش هم جون سالم به در بردیم میریم ترم بعد.
چالش ترم اول ترس شروع جنگ با آمریکا و حمله موشکی.
چالش ترم دوم ویروس کرونا و دست و پنجه نرم کردن با مرگ. اگر اینو رد کنیم میریم ترم سه به امید خدا.
حالا خدا ترم سه و چهار و ... رو به خیر کنه.
پ.ن: دانشگاه تا آخر سال تعطیل اعلام شد.
(البت
اووووم خب من تا حالا بش فکر نکرده بودم شاید ولی خب در لحظه هر چی که اومدو می نویسم . شاید فکر کنید یه سریش همچی مهمم نیستا ولی خب همینکه حس میکنم بم حال خوب میده می نویسموشون .
۱- رسیدن به تمام اون اهداف و ایده های ثبت شده روی برگم
۲-خریدن موتور سنگین
۳-رسیدن به اون نقطه که مامان بابام یه آخیش بگن و کلییییی برا خودشون کیف کنن
۴- انجام یه کار مانا ، تا بعد از مرگم هعی تکرار بشم و توی ذهن ها باقی بمونم
۵- خندیدن و خندوندن تا اخرین لحظه
۶- جبران خسا
رفیق نیمه راه منُ به این چالش دعوت کرده و راسش واقعا چالشه! من تا حالا بهش فک نکرده بودم ، ینی اینطوری تیتر وار^^"و برام دوس داشتنی بود !
1- برم آفریقا D: و هند، کوبا، افغانستان،تاجیکستان و...بیشتر توی سفر زندگی کنم.
2-عربی و فرانسه یاد بگیرم.
3-حداقل کمانچه رو بزنم.
4-دو سه کتابی که دوس دارم ترجمه کنمُ ، ترجمه کنم :/
5-یه کارگاه سفالگری داشته باشم .
6-کتابخونه ی خودم اینقد بزرگ بشه که بعدش تبدیلش کنم به کتابخونه ی عمومی و همه ی کتاباشو با سلیقه ی خودم
ده تا خیلی زیاده D: چون فک نکنم کارای زیادی باشه که بخوام قبل مرگم انجام بدم. میمیره آدم راحت میشه دیگه :))))))) ولی فکر کردن بهش جالبه
۱. نمازای قضامو بخونم
۲. یه کار مفیدی انجام داده باشم تو زمینهی تحصیلیم. یه قدم علمو جلوتر برده باشم. ولو کوچیک.
۳. یه بچه تربیت کرده باشم. مهم هم نیست حتماً مال خودم باشه. ولی دوست دارم منو مامان خودش بدونه.
۴. بتونم کارای بدی که کردمو جبران کنم و بقیه حلالم کنن.
۵. اطلاعات خصوصیمو پاک کنم و رمز دستگاها و اکانتا
چالش داریم چه چالشی . کلی دربارهش فکر کردم و تموم جنبههاش و سنجیدم پس مطمئن باشید مو لا درزش نمیره .
سعی کردم تا حد امکان ساده ولی در عین حال جذاب و لذت بخش باشه .
چالش:
توی بیان بگردید و هرکسی و دیدید که چالشی راه انداخته (غیر این چالش چون خنثی محسوب میشه) پیدا کنید . بهش پیام بدید و اول از همه سعی کنید آدرسی ازش پیدا کنید و اگه نشد حداقل شمارهش و بگیرید . برید سراغش و مث سگ بزنیدش تا دیگه خیال چالش از سرش بپره . اگه فقط به شمارهش دسترسی داشتی
سلام...
برای این چالش اولا باید زمان تعیین کنن...اینکه چقدر نزدیک به مرگیم...
آیا اصلا نزدیک هستیم یا نه و اگر نزدیک به مرگ نیستیم پس خیلی کارها هم متفاوت میشه...
من نوشته م رو بر اساس مثلا یک سال مونده به مرگ نوشتم:
1_وصیتنامه می نویسم...
2_سعی میکنم اشتباهاتم رو تا حدودی جبران کنم...
3_اگر نماز قضایی دارم سعی می کنم که بخونمشون...
4_ با خواهرام و خانواده بیشتر خوش می گذرونم...
5_قرآن رو حفظ میکنم...
6_کتاب هایی که دوست دارم می خونم...
7_فیلم هایی که دوست دا
خب از اونجایی که میدونین من زندگی رو خیلی دوست دارم
و کاش بشه قبل مرگم کارایی که میخواستم همیشه انجام بدم رو انجام داده باشم
خب اینم لیست من
1. توی هر زمینه ای که حالا کنکور منو واردش میکنه تلاشمو کرده باشم و آدمی شم که به خودم افتخار کنم
( میخواد زبان باشه میخواد هنر باشه میخواد پیراپزشکی یا ... باشه )
2. مستقل شده باشم و خونه ای مطابق سلیقم و ماشین داشته باشم با یه سگ یا گربه خونگی
3. به زبان های انگلیسی و ( آلمانی یا فرانسوی ) و اسپانیایی تسلط داشت
،،،،،،،،،،،،،، بوی معلم ،،،،،،،،،،،،
مدرسه من آمدم، تابدهم بوی تو
دست بکش برسرم،تابدهم بوی تو
کودک ویک دانه دل،داده دلش را به تو
جزتوکجادل برم ،تا بدهم بوی تو
کودک دُردانه من،صبربکردم همی
تابرسم مکتبم، تا بدهم بوی تو
من به دبستان شدم،تاکه معلم شوم
مثل توهجران کشم،تابدهم بوی تو
شانه بزن موی من،گونه وابروی من
غنچه ی گلهاشوم،تابدهم بوی تو
یادبه من داده ای،چونکه معلم شدم
دیده به جانان دهم،تابدهم بوی تو
بوی معلم به من چون برسدای خدا
نور
دانلود اهنگ کمکم کن ای خدا بدون اون بی وفا با کیفیت عالی همراه با تکست
دانلود آهنگ آرش نظم خواه بنام روز مرگم ، دانلود آهنگ غمگین آرش نظم خواه متن آهنگ روز مرگم فرا رسیده است. ... کمکم کن ای خدا بدون اون بی وفا بمونم تا انتها. آهنگ آرش نظم ...
دانلود آهنگ روز مرگم از آرش نظم خواه متن آهنگ غمگین روز مرگم فرا رسیده است همه با جامه های سیاه سرمزارم ... کمکم کن ای خدا بدون اون بی وفا بمونم تا انتها.
آهنگ فوق العاده زیبا احساسی و غمگین یار من دستش توی دست غ
بدجوری رو مخمه..
این روان پزشکی..
علاقه م به روانشناسی ..ب موضوعاتش...
اینکه دوس دارم کتاباشو بخونم...
اینکه حاضرم بخاطر یادگرفتن مطالبش برم اونور و بیام و سرآمد باشم و خدمت کنم ...
دوس
دارم کارل یونگ دوم باشم...دوس دارم کتابی ازم باشه بعداز مرگم مص ابراهیم
هادی ک زندگی ادم رو بهتر کنه ....دوس دارم بعد مرگم هم موثر یاشم...
باید بیشتر درموردش تحقیق کنم..
فعلا میدونم ک کلی ایده و فکر اومد ب ذهنم..
کارکردن
توی کلینیک ها ...دعوت کردن یکی ب زندگی بهتر...توسعه
بدجوری رو مخمه..
این روان پزشکی..
علاقه م به روانشناسی ..ب موضوعاتش...
اینکه دوس دارم کتاباشو بخونم...
اینکه حاضرم بخاطر یادگرفتن مطالبش برم اونور و بیام و سرآمد باشم و خدمت کنم ...
دوس
دارم کارل یونگ دوم باشم...دوس دارم کتابی ازم باشه بعداز مرگم مص ابراهیم
هادی ک زندگی ادم رو بهتر کنه ....دوس دارم بعد مرگم هم موثر یاشم...
باید بیشتر درموردش تحقیق کنم..
فعلا میدونم ک کلی ایده و فکر اومد ب ذهنم..
کارکردن
توی کلینیک ها ...دعوت کردن یکی ب زندگی بهتر...توسعه
چالش نامه ای به گذشته به تهیه کنندگی سیدجواد عزیز در وبلاگم
برگذار نخواهد شد.
زیرا، من دلم نمی خواهد برگردم به گذشته ام و از اون یادی کنم و
این کار را موجب درگیرشدن ذهن خودم و کم شدن حس خوب الأنم می دونم.
و این کار ضد باور من است.
و از ایشان بابت تهیه کنندگی این چالش مچکرم و از شرکت کنندگان
در این چالش مچکرم و ازاین که در این چالش شرکت نمی کنم، از این
عزیز و شما عزیزان شرکت کننده عذر می خواهم.
1.کارآگاه بشم و به زودی زود دفتر خصوصیم رو راه اندازی کنم.(خیال شیرین) :)) اگه از شوخی و این خیالات شیرین بگذریم ، دوست دارم زودتر دانشگاه رو تموم کنم و در زمینه ی رشته ی خودم مشغول به کار بشم.
2.تمام کتاب های موجود در دنیا رو بخونم.
3.گلخونه ای رو که همیشه آرزو داشتم درست کنم و انواع گل و گیاه رو در اون پرورش بدم.از گیاه هایی که همین جا کشت داده می شن تا گیاه های متنوع و رنگارنگ استوایی. :)
4.داستان هایی که همیشه فقط توی ذهنم طرح اولیه شون رو نوشتم و شخ
این روزا خیلی به مرگ فکر میکنم...
خیلی زیاد...
به روز مرگم فکر میکنم...
به اینکه در لحطه مرگ چقدر ناتوان و بی دست و پا میشم...
چقدر نمیشه ازش فرار کنم...که یک لحظه تبدیل میشم به تلی از گوشت و استخون که حتی نمیتونه یک میلی متر قدم از قدم برداره...که حتی نمیتونه خودشو از نامحرم بپوشونه که حتی نمیتونه...هیچی!
که مثل این دوستانی که تو هواپیما زنده زنده سوختن...هیچ کاری از هیچ کسی برنمیاد و تسلیم تقدیر الهی میشم...پدر و مادر ..یا بچه و همسر ...شاید!هیچ کس نمیتو
شهردار_بابل: بزرگترین چالش شهرداری، رفع چالههای کوچه و خیابانهای سطح شهر است!!
باید به شهردار جوان بابل گفت اگر در برابر چالش چاله های کوچه و خیابان پیروز شدند به چالش ها بزرگتر دیگری مانند ترافیک وحشتناک این شهر نسبتا کوچک نیز بپردازند که ضروری تر به نظر می رسد!
سلامی دوباره خدمت شما کاربران عزیز. با چالش دوم در خدمت شما هستم. قبل از معرفی چالش جدید ، صمیمانه تشکر میکنم از تمام کسانی که در چالش قبلی شرکت کردند. نظرات شما بسیار مفید بود و مورد قوت قلب من میشد :)
سوال چالش : چالش این هفته درباره بهترین های شماست . من در چندین پست برند ها و محصولاتی که از نظر خودم برتر بودند رو معرفی کردم . حالا نوبت شماست !
شما میتونید در هر زمینه ، برند یا محصول مورد علاقه تون رو معرفی کنید و با دیگران به اشتراک بذارید .
مثل
در این دنیا که همه سگ دو می زنند تا چیزی بشوند، تو دنبال "هیچ" شدن باش. فانی محض شو. فرض کن مرگ حالا آمده است و تو آرام آرام هرچه داشته داده ای و تمام. نه بسته دل به هیچ کس، نه بسته جان به هیچ جا. رها باید شد ازین همه کثرت، رها. مثل آنکه می گفت، "در عدم افکندم آخر خویش را/ وا رهاندم جانِ پر تشویش را". نیّت کن که می خواهم در بین این همه هیچ نخواهم، به هیچ چیز نرسم، هیچ آرزویی، هیچ گفت و گویی، مطلقاً هیچ باشم. آنچه گفته اند و فرض است را انجام دهم و تمام. ت
1- پدر و مادرم ازم راضی باشند.
2- خدا رو بشناسم.
3- خودم رو بشناسم، بفهمم به کدوم سمت باید برم و عمرمو الکی هدر ندم.
4- قبل از اینکه بمیرم تجربهی نگهداری از یه گربه رو داشته باشم :))
5- قبل از مردنم یه بار پاریسو ببینم :)
6- اسپانیایی رو یاد بگیرم.
7- عادتهای چرت و به درد نخورمو ترک کنم.
8- توی اپیزود اول one strange rock که مهناز معرفیش کرد و بسیار هم پیشنهاد میشه، کریس هادفیلد میگه: "واقعا آرزو میکنم که هر کسی بتونه جهانو اون طوری که من شانس دیدنشو داشتم بب
به پیشنهاد آقاجواد عزیز، مدیر محترم وبلاگ سکوت و بنا به دعوت آقاحامد عزیز، مدیر وبلاگ فانوس و اقا محسن رحمانی مدیر محترم وبلاگ روزهای زندگی من، دعوت شدم به چالشِ «10 کاری که باید قبل از مرگم انجام بدهم» که البته نفهمیدم این کار، چالش است یا پویش؟ حالا چه چالش باشد چه پویش، کوشش کردم در حد بضاعت اندکم چند سطری را بنگارم و به حضور مبارکتون تقدیم بدارم. ان شاءالله ناخوشایند و نا مقبول نباشد.
برآنم تا در عرصۀ آزادی و در مسیر آزاد اندیشی از حال ام
سلام و درود به شما بازدیدکنندگان عزیز . به اولین چالش وبلاگ ایران پروداکت خوش اومدید
ممنون میشم که در چالش شرکت کنید و نظرتونو درباره ادامه چالش ها بهم بگید !
سوال چالش : به شما مسئولیت طراحی یک بنر با موضوع حمایت از کالای ملی داده شده است. اگر این بنر تنها حاوی یک جمله و پس زمینه ای ساده باشد ، شما چه جلمه ای برای درج روی بنر انتخاب میکنید ؟
به پیشنهاد آقاجواد عزیز، مدیر محترم وبلاگ سکوت و بنا به دعوت آقاحامد عزیز، مدیر وبلاگ فانوس و اقا محسن رحمانی مدیر محترم وبلاگ روزهای زندگی من، دعوت شدم به چالشِ «10 کاری که باید قبل از مرگم انجام بدهم» که البته نفهمیدم این کار، چالش است یا پویش؟ حالا چه چالش باشد چه پویش، کوشش کردم در حد بضاعت اندکم چند سطری را بنگارم و به حضور مبارکتون تقدیم بدارم. ان شاءالله ناخوشایند و نا مقبول نباشد.
برآنم تا در عرصۀ آزادی و در مسیر آزاد اندیشی از حال ام
چیزی نمونده که این چالش دوم هم تموم بشه
باید عمیقا فکر کنم ببینم چالش بعدی چی باشه
احتمالا به روزایی که میخواستم دارم نزدیک میشم
رفتم نشستم منطقی با خودم حرف زدم دو دوتا چارتا کردم
گفتم حرف گوش کن بچه جون
امیدوارم که حرف تو گوشم بره
و فرمونو بپیچونم
تحمل کار سختی ولی من از پسش برمیام
این روز ها به مرگ زیاد فکر میکنم گاهی وقت ها انقدر از زندگی و آدم ها ناراحتم که دوست دارم بمیرم .....
اخیر یه سریال دیدم به اسم آهنگ مرگ اگر دوست داشته باشید قبل از نقد سریالی پست بذاریم که شما ایده هاتون درمورد اسم سریال به اشتراک بگذارید ^_^
من عمری طولانی نمی خوام داشته باشم .....چون واقعا خستگی عمر طولانی ندارم تا ۲۴ _۲۵ زنده باشم راضی ام ....
۱_خب اول از همه دوست دارم یه بار دیگه کنکور بدم و دکتر بشم ( محاله )
۲_ همه نذر و نیاز هامو برآورده کنم
امروز از اون روزهای لعنتی ه که باید اونقدر خودمو به در و دیوار لحظه ها بکوبم تا رنج درونم به حد قابل تحمل برسه .
از همه ی راهها کمک میگیرم .
قدم میزنم تا بفهمم چه مرگم شده . احساساتی میشم و ...بعد بلند بلند با خودم حرف می زنم .البته نه با خود_ خودم ... و اشک هام روان میشه و می رسه به مویه ...
سردم میشه . چشمام میسوزند. بدنم دچار درد غریبی میشه .
یک تکه کاکائو تلخ برمیدارم تا موقتا گرسنگیم را رفع کنم .میرم سراغ گوشی موبایلم . عینک میزنم و میام اینجا تا از ا
خیلی فکر کردم که ببینم چه کارهای مهمی وجود دارن که میخوام قبل مرگم انجام بدم. ولی هرچی فکر کردم کمتر به نتیجه رسیدم و به غیر از یه مورد هیچی به ذهنم نرسید. (نپرسین چی) ، در واقع اگه همین الآن بفهمم که باید بمیرم ، بیشتر خوشحال میشم تا اینکه ناراحت بشم که کلی کار عقب مونده دارم.خلاصه اگه بخوام ۱۰ موردو لیست کنم ، اینا هستن ، که درواقع انجام دادن یا ندادنشون اصلا برام مهم نیست ، ولی مینویسم:۱. نوشتن داستانی که چندین ماهه تو ذهنمه و تبدیل کردنش به ف
عز فار از ای عم کانسرند،
من مخاطبای بین پانزده شانزده تا پنجاه و شش هفت سال دارم.
سوالم از شما دوستان و همراهان که منو سالهاست میشناسین اینه،
ایا حرفای من خیلی چالش برانگیزه؟
دوستای من میگن
گاهی تو یه چیزی میگی
ادم حس میکنه الان اتیش میگیره میمیره
و یا گاهی خیلی مبهمه
ولی میریم بهش فکر میکنیم
برمیگردیم
و حس میکنیم دنیامون ازین رو به اون رو شده!
ایا حرفای من چالش برانگیزه؟
میشه به من جواب بدین؟
کجای تفکر من غلطه و باید اصلاح
دیشب به یکی از آن حالتهای بحرانی وجودی دچار شدم. چشمهایم را از سرم کندم و بردم بالا و از دید یک پرنده زندگیام را نگاه کردم. شخصی از جایش بلند میشود، نماز میخواند، کتاب میخواند، مینویسد، میخوابد، بازی میکند، کار میکند، میخورد، خرید میکند، میخوابد و دوباره فردا از نو این کارها را تکرار میکند.
فکر کردم زندگی چه قدر پوچ است. زندگی مشتکل از مجموعۀ کارهای تکراری و روتین روزانه است. از صبح که آگاهی خودمان را بعد از خواب به دست
فکر میکنم حالا که دارم به مرتب نوشتن عادت میکنم، میتوانم کمی از قالب گزارش روزانه خارج شوم. باید این را هم تست کنم.
بسیار خوشحالم، امروزم بهتر از دیروزم بود و من از دیدن این تغییر بسیار خوشحالم.
امروز کارهایم را کمتر به تعویق انداختم و سعی کردم حتی کمی از کارهای جا مانده از روزهای قبل را هم انجام بدهم و همین حس بسیار خوبی به کل روزم تزریق کرد.
حالا دو روز است که به صورت مرتب دارم در مورد مقدمات یادگیری سئو مطالعه میکنم. دوباره مطالعه
همراهان گرامی سلام!
به استحضار میرساند متأسفانه سامانههای این مؤسسه در روز برگزاری چالش ریاضی آنلاین در روز ۲۸ فروردینِ ۹۹ علیرغم آمادگیهای لازم توسط تیمهای فنی و انجام هماهنگیهای ضروری با ارائهدهندۀ سرورها، با اختلالاتی از سمت میزبان سرور مواجه شد. مؤسسۀ فرهنگی فاطمی ضمن عذرخواهی فراوان از تمام عزیزانی که در روز برگزاری با مشکلاتی مواجه شدهاند، در این زمینه لازم میداند به چند نکتۀ مهم اشاره کند:
۱. برگزاری چالش آنلاین در
خب باید بگم نشد که بشه از طبیعت لذت ببریم ....چون روز دوم چالش ما رفتیم مشهد و وسیله ای برای ثبت در وبلاگ نبود خلاصه امشب بر گشتیم و من جلوی کامپیوتر پلاس شدم ( پلاس شدن : ول شدن )
خب اگه بشه که بشه چالش این هفته رو پرورش خلاقیت بزاریم
یعنی کلی وسیله خلاقانه خودم بسازم و یه عالمه ماجرای باحال دیگه بسازم
خب خب ...
منم میخوام چالش بذارم چه عیبی بدارهههه ؟؟
دروغم نگین وگرنه به نفرین بهنوشی دچار میشین دماغتون دراز میشه میخوره به صفحه صفحه میشکنه نمتونین دیگه جواب بدین
خب حالا برین جواب بدین ^^
آمادههه ...
۱
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
۲
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
۳
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
یکم دیگه برین پایین تر ^^
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
۱_ اسمتو بگو
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
واقعا چرا میای پایین ؟؟؟
دیشب به یکی از آن حالتهای بحرانی وجودی دچار شدم. چشمهایم را از سرم کندم و بردم بالا و از دید یک پرنده زندگیام را نگاه کردم. شخصی از جایش بلند میشود، نماز میخواند، کتاب میخواند، مینویسد، میخوابد، بازی میکند، کار میکند، میخورد، خرید میکند، میخوابد و دوباره فردا از نو این کارها را تکرار میکند.
فکر کردم زندگی چه قدر پوچ است. زندگی مشتکل از مجموعۀ کارهای تکراری و روتین روزانه است. از صبح که آگاهی خودمان را بعد از خواب به دست
۱- وقتی زن داییم جای مامانم اومد مدرسهمون.
۲- وقتی با زن داییرفتم خرید.
۳-وقتی مانتویی که زن دایی گفتو خریدم.
۴- هرچیزی که شامل زن دایی بشه
۵- وقتی با فاط اوکی شدیم و بهش گفتم بهم بگه دلش برام تنگ شده.
۶-وقتی به دوستم زنگ زدم.
۷-وقتی متنه مبینا رو خوندم.
۸-وقتی که جه بوم رو دوباره دیدم.
۹-وقتایی که خودم بودم.
۱۰- وقتی که لیتل رو میخونم[ ی لبخنده عجیبی میزنم..]
۱۱- وقتایی که دورهمی میبینم و از دیدن مدیری ذوقمرگ میشم.
۱۲- وقتی که چند تا موم
1-یک دل سیر کافه نشینی بکنم و کافه کتاب بروم و به قدر توان و مکفی بستنی بخورم و نوشیدنی گاز دار سر بکشم.(البته حاصلش کتاب مزخرفی مثل کافه پیانو نشود)
1. هر سال اربعین کربلا باشم.
2-تا حدی که از سرم بیفتد فست فود بخورم، بهترین نوعش را پیدا کرده و با تمرکز بر سرطان به قصد کبد چرب ببلعم.
2. هیچ وقت از ولایت الله خارج نشم.
3-یک شهربازی خوب بروم که وسایلش آن قدر تکان داشته باشند که سلولهای خاکستری مغزم به خاطر خونریزی صورتی شوند، آن قدر هیجانات شدید باشد
مرحله اول گذشت..
حدیث کسا گذاشتم با صدای بلند توی خونه پخش بشه. تا شیطون رو بیرون کنم. ملائک بیان خونه مون. خداروشکر جواب داد..
از معجزه ی حدیث کسا تو گرفتاری های زندگی غافل نشید..
و اما..
حس میکنم وارد یه چالش بزرگ شدیم!
از اون هایی که پای مرگ و زندگی درمیونه..
البته.. تجربه ثابت کرده اتفاقات قبلی هم برام در حد همین چالش بزرگ و سخت بوده.. اما گذشته :)
و زندگی در کل صحنه ی مبارزه ست!
باید برای نگه داشتن خوبی ها و از بین بردن بدی ها با خودت و بقیه بجنگی!
هم
دیشب به یکی از آن حالتهای بحرانی وجودی دچار شدم. چشمهایم را از سرم کندم و بردم بالا و از دید یک پرنده زندگیام را نگاه کردم. شخصی از جایش بلند میشود، نماز میخواند، کتاب میخواند، مینویسد، میخوابد، بازی میکند، کار میکند، میخورد، خرید میکند، میخوابد و دوباره فردا از نو این کارها را تکرار میکند.
فکر کردم زندگی چه قدر پوچ است. زندگی مشتکل از مجموعۀ کارهای تکراری و روتین روزانه است. از صبح که آگاهی خودمان را بعد از خواب به دست
صدای گوشخراشِ ناقوسِ کلیسا را با گوشهای کورت بشنو! صدای شیههی کلاغهای پیر را با چشمانِ پلیدت ببین! دستانی که به سمتِ پروردگارت برای نابودیِ دیگران دَرهَم گِره کردهای، سَرانجام خرخرهی بیجانِ دیگری را نشانه خواهد رفت. چه چیزی درونِ تاریکی خرخرهی نازکِ تو را نوازش خواهد داد؟ من همان سایهی مرگم که همانندِ بختکی ثقیل، درونِ سیاهی، لاشهی بیجانِ تو را با چشمانی باز، نشانه خواهد رفت. چشمان پلیدت را بیشتر باز کن تا دریابی چگونه ب
دیشب به یکی از آن حالتهای بحرانی وجودی دچار شدم. چشمهایم را از سرم کندم و بردم بالا و از دید یک پرنده زندگیام را نگاه کردم. شخصی از جایش بلند میشود، نماز میخواند، کتاب میخواند، مینویسد، میخوابد، بازی میکند، کار میکند، میخورد، خرید میکند، میخوابد و دوباره فردا از نو این کارها را تکرار میکند.
فکر کردم زندگی چه قدر پوچ است. زندگی مشتکل از مجموعۀ کارهای تکراری و روتین روزانه است. از صبح که آگاهی خودمان را بعد از خواب به دست
1-ﻣﻦ ﺣﻖ دارم ﺑﻪ ﻋﻨﻮان اﻧﺴـﺎﻧـ ﺑـﺮاﺑـﺮ، ﻣـﻮرد اﺣﺘـﺮام ﻗﺮار ﺑﺮم
ﻣﻦ وﻇﻔﻪ دارم به همه مردم به عنوان انسانی برابر، احترام بگذارم .
2-ﻣﻦ ﺣﻖ دارم ﻧﺎزﻫﺎﻢ را در اوﻟﻮﺖ ﺑﺬارم، ﺑﺪون اﺠﺎد زﺣﻤﺖ ﺑﺮای دﺮان
ﻣﻦ وﻇﻔﻪ دارم اجازه دهم دیگران نیازهایشان را در اولویت بگذارند.
3-ﻣﻦ ﺣﻖ دارم اﺣﺴﺎﺳﺎت، اﻓﺎر و ﻋﻘﺎﺪ ﺧﻮد را داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ و اﺑﺮاز ﻨﻢ
ﻣﻦ وﻇﻔﻪ دارم اجازه بدهم بقیه احساسات و افکار و... خود را داشته باشند و ابراز کن
▪ما چقدر عوض شدیم. چقدر راحت دربارهی چیزایی با هم حرف میزنیم که برای بزرگترامون هنوز تابوعه. ریاکشنایی نشون میدیم به اتفاقات که برای خودمون خیلی حلشده و ساده است اما نسل قبلی ما هیچجوره حتی نمیتونه به این شکلی بودن فکر کنه. چقدر راحت بروز میدیم، حرف میزنیم راحت اشتباه میکنیم و راحتتر از اشتباه کردن اقرار میکنیم و ازش میگذریم. خودمونو میاندازیم تو آغوش چالشها، مرزای ذهنی خودمون و دیگران رو رد میکنیم و درسته که ا
در میان مخدرها ، مخدری که وابستگی جسمانی زیادی در مصرف کننده ایجاد می کند، تریاک است. ترک اعتیاد به تریاک با آشفتگی، سردرگمی، و دردهای مختلف جسمانی همراه است که همین امر سبب در تنگنا قرار گرفتن فرد در زمان ترک اعتیاد می شود.3 چالش اصلی در ترک اعتیاد به تریاکفرد مصرف کننده در زمان ترک اعتیاد به تریاک با سه چالش بزرگ روبرو میشود که عبارتاند از :-چالش اول در ترک تریاک، خماری است. خماری حالاتی مانند درد در بدن، تعریق شدید ، ضربان قلب بالا، نگر
مری معتقده که من ناناحن و بی حوصله ام. ناناحن نه، ولی بی حوصله هستم. میخواست منو ببره بیرون :| بهش میگم ترجیح میدم از بی حوصلگی بمیرم اما دلیل مرگم کرونا نباشه :| ناموسا بیرون نه :|
+ بالاخره بعد مدتها ساعت یه ربع یه شیش پا شدم :)))) ولی باز از ۹ تا ۱۱:۳۰ خوابیدم و مری با قلقلک بیدارم کرد :( #نه_به_خشونت_علیه_پانداها :(
یک وقتی هم که خوشمان میشود باید بلایی از آسمان نمیدانم چندم صاف بر سر ما نازل شود و خلق ما به هم بریزد. همیشه هم نمیشود به بهتر از این دلخوش بود.
اگر بخواهم از حال و هوای این روزهایم بنویسم، شما که غریبه نیستید. دلم هوای یک صبح شاداب و تازه نفس را کرده است. دلم سنگک خریدن های سر صبح را میخواهد.
من این مدت هم کار میکردم، هم درس میخواندم، هم مجبور بودم خیلی کارهای دیگر را به جای دیگران انجام بدهم.
من این روزها با هر کسی حرف نمیزنم، محبت نمیکنم. ب
پیش نوشت:ممنون از خانم جعفری (روزنوشت های یک کوالا)بابت دعوت به چالش بیست سال آینده خود را چگونه می بینید.
بیست سال بعد 39 سال خواهم داشت؛به دلیل آنکه میخواهم مسیر جدیدی برای خودم بسازم دو سال بعد هم برایم قابل بیش بینی نیست چه برسد به بیست سال بعد...
به نظرم لازم بود قبل از این چالش،چالش دیگری وجود داشت به اسم
ادامه مطلب
دقیقا یادم نمی آد کجا دیده بودمش، ولی یه چالش 30 روزه شرححال نویسی بود که خیلی وقت بود می خواستم انجامش بدم و همه ش می گفتم از شنبه. :دی تقریبا یادم رفته بود دیگه. امروز داشتم فولدرهامو مرتب می کردم که دیدمش تو یکی از وردام. دیدم بیکارم و موضوع هم که ندارم بنویسم، بشینم اینو شروع کنم حداقل یه کاری انجام بدم. :دی
اگه شما هم دوست دارید شروع کنید، بگید بهم که بفرستم واستون سی روزشو. :)
ادامه مطلب
آنشکلی تشنهی کلمات مستقیمِ تو ام که هرکس نداند، میگوید کلمهای، سیل است بر عطش و آتشِ درونم که تویی ناجی من، پس بده عزیز و بر این ضعیف رحم بیار... اما نیستی. من میدانم که کلمهای کافیست تا در این تمنا غرق بشوم. روح آدم که هرچه فروتر رود و بیشتر در عمق بماند، خفه نمیشود ؛ فقط بیشتر دردش میآید. حالا تو بیا و کلمهای هم انفاق نکن؟ بدهی، ندهی، مرگم تویی که زنده نگاهم میداری.
ریاضی مهندسی اما نشسته میانِ من و تو، بیش از تو عذابم میده
فکر میکنم خارق العاده ترین کاری که میتوان انجام داد تاثیر نپذیرفتن از دیگران باشد. اینکه صبح تا شب با آنها در ارتباط باشی، با آنها حرف بزنی و کنارشان سر یک کلاس بنشینی، حماقت هایشان را ببینی و احمق نشوی.
دارم سعی میکنم کارهای بزرگی انجام بدهم. مدت زیادی نیست اما بهرحال شروع کرده ام این پروسه ی بلندمدت را. روزهای آسانی نخواهند بود و هر روز از دیروز چالش برانگیز تر میشود. اما راهی ندارم. البته راه های زیادی برای درپیش گرفتن هستند، اما یک روز من
خیلی کوتاه و مختصر میگم چالش از چه قراره.
من یه جمله مینویسم، شما اون جمله رو ( همون مقصود ) به شکل دیگهای، ترجیحاً ادبی، بیان کنید توی نظرات. قراره یکم کلههامونو به کار بندازیم، از خلاقیتمون بهره ببریم و "متفاوت فکر کنیم"
شمایی که رد میشی نظر نمیذاری D: نظر بذار اینجا رو
چالش رو هم وبلاگ "یک مسلمان" شروع کرده و همه دعوتن، به اینکه توی وب خودشون، پستی با این عنوان بذارن و جملهی مد نظر خودشون رو بنویسن.
جملهی من اینه :
بنزین گران شد
:)))) چیه
دیگر حوصله ام با من همکاری نمیکند، میدانم خسته است، به استراحت نیاز دارد، اما اکنون، در این سن، نه، اصلا حوصله ی عزیزم، همکاری لازم را با اینجانب به عمل آور، پس از مرگم به اندازه ی کافی وقت برای نبودنت هست.تو با این کم کاری ات به زندگی ام، به خودم ضربه میزنی، نزن جانِ من، نزن
سلام به همه که دارید پست من را می خوانید.امروز با چالش کتاب خوانی برگشتم.کتاب امروز وسلی آباد است.اگروسلی آباد رو داشتیدتیدش بخوانید و توضیح دهید که چه بود.این اولین چالش بود چون یک دانه بیشتر نبود اگر خودتان کتابی که دوست داشتید خواندید حتما اسمش رو بنویسید واضح و صحیح.
روزها و شبهای ماه مبارک چقدر عجیب و غریب اند .مدام دوست دارم کارهایی انجام بدهم اما به دلیلی که نمیدانم تنبلی ست یا چیز دیگر به تاخیر می اندازم .کارهایی مثل قرائت قرآن ،خواندن نهج البلاغه و صحیفه سجادیه و کارهایی از این قبیل.
در دفتر برنامه ریزی ام این موارد را نوشته ام و موارد دیگری مثل مراقبت روزانه پوست یا کارهای مربوط به نظم خانه اما ...
واقعیت این است که هرچقدر خانه را منظم و مرتب و تمیز کنم دوامش نهایتا ده ساعت باشد واینکه بچه ها خیلی سری
+ ماشیسّو (맛있어)
_ یعنی چی؟
+ یعنی خوشمزه س!
..
و در حالی که دارم نون و ماستمو در کنار همسر ایرانیم میخورم به افق خیره میشم و هی تو دلم فحشه که میدمااا....
..
چیه فک کردین رفتم کره؟! با کدوم پول؟! با کدوم وضع اقتصادی؟! اصلا کدوم پسر پیدا میشه که همسرشو ببره جایی که آرزوشو داره؟! همین نون و ماست هم تو ایران در آینده ای نه چندان دور به زور میتونیم با حقوق یه ماهمون بخریم... چالش آینده واسه پولداراس که آینده ای دارن...
نمیدونم کدومتون پولدارین که دعوتتون
به نام تقدیرنویس هستی
سلام دوستان گل
به چالش "متفاوت فکر کنیم" خوشآمدید توضیحات اصلی این چالش در وبلاگ
آقای یک مسلمان موجوده
ممنون از آقای یک مسلمان که من رو به این چالش مفید دعوت کردند و چنین
چالشی را طراحی کردهاند
نحوه اجرای این چالش به این صورته که من در اینجا یک جمله سادهای را
مینویسم و دوستان اون رو به اشکال مختلفی با هر تعدادی که دوس دارن
بازنویسی کنند
و اما جمله:
« در آسمان شب پرواز کرد »
دوستان عزیز همه به این چالش دعوتید که
ماشیناریوم یکی از بهترین، محبوب ترین و چالش برانگیزترین بازی های ماجراجویی، معمایی و فکری برای سیستم عامل اندروید می باشد که amanita Design برای طراحی و ساخت آن بیش از دو سال وقت صرف کرده است تا بتواند آن را به آن گونه ای که می خواهد بسازد و آن را در اختیار شما دوستداران بازی های فکری قرار دهد! این بازی که پر از معماهایی بسیار دشوار و چالش برانگیز می باشد شما را در نقش آدم ماشینی هایی قرار می دهد که با سفر به مناطق مختلف جهان و محل هایی پر از شگفتی، س
مَنْ زَارَنِى بَعْدَ مَوْتِى زُرْتُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ لَوْ لَمْ یَکُنْ إِلا فِى النّارِ لاَخْرَجْتُهُ هرکه مرا پس از مرگم، زیارت کند، روز قیامت زیارتش مى کنم و اگر در آتش هم باشد، او را بیرون مى آورم المنتخب للطریحى، ص۶۹ یا علی. التماس دعای مخصوص
سلام رفقا
من خیلی وقته که به چالشِ [ ده کاری که باید قبل از مرگم انجام بدم! ] دعوت شدم منتهی یا هی فرصت نمیشد، یا درگیر بودم و نتونستم که انجامش بدم! دیگه دیدم خیلی دیر و زشت شده، گفتم محضِ رضای خدا هم که شده بیام انجامش بدم :))
•
1) دیپلمِ زبانم رو بگیرم و توی همون آموزشگاه استخدام بشم.
2) رشته و دانشگاهِ موردِ نظرم رو قبول بشم.
3) در راستای مستقل شدنم و رو پای خودم وایسادن قدمهای محکمی بردارم.
4) پیانو، فوتوشاپ، خطِ نستعلیق، برنامهنویسی و دیجیت
یکی از بزرگترین آرزوهام سحرخیز شدنه و این موضوع رو تقریبا هرکسی که منو بشناسه میدونه! بارها سعی کردم و حتی در همین وبلاگ هم براش پست گذاشتم و اما تقریبا خیلی وقته جز شکست چیزی عایدم نشده. این پست بهانهای برای شروع دوباره این چالش ه و صدالبته این بار به صورت دقیق و برنامه ریزی شده.
برای شروع این چالش از جزوات و راهنماهای سایت رویال مایند استفاده میکنم و سعی میکنم گزارش ش هر روز تو وبلاگ درج کنم. معمولا دو تا روال مهم باید در این چالش ر
محبوب خوشآوای من، بعد از مدت مدیدی سراغ پلیلیست گوشی رفتم تا به آهنگهای منتخب و زیبایی که داشتم دوباره گوش بدهم؛ اما انگار صدای زیبای تو و کلام ترانهسانات چنان برای من زیباتر و لذت بخشتر است که از هیچ کدامِ موسیقیها نه لذت بردم و نه حتی توانستم به آنها گوش بدهم. صدای تو، تنها صدایی است که میتوانم ساعتها گوش کنم و تمرکز داشته باشم روی کلامش و خسته نشوم و بیشتر و بیشتر تشنهی صحبت شوم!
نازنین، صدای دلنشین تو، حرفهای دلآرایت،
عوض کردنِ خونمون:)
فلوت رو یادگرفتم:)
تو قبیله رویاییمون با بچه ها چالش انجام دادیم:)
فن پیج داشتم:)
آهنگwithout me رو گوش دادم:)
با دوست صمیمیم تو بارون یه روز پاییزی دویدیم:)
کتاب بینوایان رو خوندم:)
هدفون خریدم:)
این چالش خیلی قشنگ بود و من خیلی وقت بود میخواستم انجامش بدم ولی بخاطر درگیری ها و این داستانا نتونستم به وب سر بزنم، از سحر ممنونم که اجازه داد این چالشو انجام بدم ♡ این چالشو شارمین شروع کرده^-^
هر کی که هنوز انجام نداده هم میتونه انجام بد
امروز حالم بد بود خیلی بد. شب قبل ح به من گفت دیگه پیام نده و زنگ نزن و من بهم ریختم، وسط روز پ و ر ن دیدم و خوابیدم بیدار شدم پیام داده بود، زنگ زدم و حالم بهتر شد. نمی دونم چرا اینقدر به این بچچه وابسته سدم! ده، آخه ۱۰ سال ازم کوچکتره ...
معتاد شدم به گوشی، باید درس بخونم و به زندگیم برسم اما جز به ح نمی تونم به هیچی فکر کنم. لعنت به من با این دلبستگیهای پیاپیام که با مرگم به پایان میرسه فقط .
من تقاص چی رو دارم میدم؟ نمی فهمم چمه و چرا اینجور...
اکنون در آستانه مهاجرت به یک کشور دور هستم. دل کندن از پدر و مادرم سخت ترین کاری است که می خواهم انجام بدهم. اما برای اولین بار می خواهم خود را بسپارم به دست جریان زندگی. از خودم فرار می کنم و می روم در مسیر به دست آوردن ها و حسرت خوردن ها...
قصه از این قرار که من به دعوت یکی از دوستان به چالش زندگی بودن قند دعوت شدم.
همچین شوخی شوخی الان نزدیک ده ماهه که قند نخوردم.
با نبود قند مشکلی ندارم اما واقعا برام سخته که شکلات نخورم
یک جا شکلاتی کوچیک تو شرکت هست روی میز که من هر روز بی اختیار چشمم میره سمتش و با خودم میگم چه سخته زندگی بی شماها
حالا نه فکر کنید شکلات خیلی خاصی هم هست نه اتفاقا خیلی هم معمولیه
اما نمیدونید که چقدر سخته
نا گفته نمونه که چند باری از زیر چالش در رفتم . مثل
به این هفت روز که نگاه می کنم، باورم نمی شود در مقابل قطعی اینترنت و خوابیدن کسب و کار آنلاینم، این همه حوصله و صبر به خرج داده باشم. اگر شرایط روحی دیگری داشتم احتمالا زود به هم می ریختم، دستپاچه می شدم و سعی می کردم در اولین فرصت سایت هایم را از سرور خارجی به سرور ایرانی انتقال بدهم. اما این هفت روز کلا ماجرا را جدی نگرفم.
برای اینکه حالم بدتر از آن بود که اجازه بدهم این مسئله هم بار روانی بیشتری بهم وارد بکند. با خودم گفتم شده است دیگر و این و
وقتی می خواهم کالا یا خدمتی را بخرم که اطلاعات چندانی راجع به آن ندارم، فروشندگان آنرا با قیمت ها و اطلاعاتی که از رقباشون گرفتم به چالش می کشم، اون وقت شروع می کنند حرفهایی از تمایز کیفیت و قیمت محصول خودشان و رقیبشون گفتن که خیلی ظریف و ذی قیمت است... البته صحت این حرفها رو نیز باید نزد رقیب دیگرشان باز اعتبار سنجی کرد.
استامینوفن کدوئین خوردم، کمی دردش کم شد لیکن نمیدانم این تسلی قرص است یا اراده به یه ورش شدنم!
اما راستش سرم که خلوت میشود جای زخم دوباره مور مور میشود، تیر نمیکشد فقط مور مور نیشود و من دارم فکر می کنم که همهاش بخاطر علافی بود...
بگذریم...
هی اپها را بالا و پایین میکنم و هی مطمئن میشوم بلاکم و باز سراغ اولین اپ میروم و تکرار... باید گذشت .. زندکی ادامه دارد بی ح ، م ، آ، و و و اما ح راستش خیلی دوستم داشت حیف شد ... بگذریم برم کپهی مرگم
۱.وقتی کامبک اکسو اومد:)
۲.روز تولدم بارون اومد.خیلی قشنگ بود:)
۳. نقاشی میکشم یا چیزی مینویسم که پر از رنگ و امیده:)
۴. با خواهرم و مامانم حرف میزنیم و میخندیم:)
۵.دیدن گل و گیاه های خوشگل:)
۶.با دوستای نتی حرف میزنم:)
۷.گوش کردن آهنگ که به دلم میشینه:)
۸.رفتن به همدان و مشهد:)
-----------------------
پ.ن:اینم از چالش دیگه یعنی چالش هشت لبخند*-*♡از هیچکس ممنونم که دعوتم کرد*-*این چالشو شارمین شروع کرده♡
آیلین و دعوت میکنم به این چالش*-*♡و هر کی دوست داره بنویسه ای
♥♥ زندگی را از عشق تو دارم عشق تو را از قلبم و قلبم را به خاطر اینکه خانه ی توست دوست دارم♡♡
من عشق تو را تجربه کردم محبت را در قلب تو یافتم و امید به زندگی را از تو آموختم...
چون دوستت دارم جانم را هم برایت می دهم
حاضرم دنیا را بدهم تنها قدری نگاهت کنم ...
به خاطر تو داد بزنم به خاطرت دروغ بگویم از همه بگذزم حتی از زندگی و خانواده...
انقدر دوستت دارم که حاضرم دنیا بد باشد ولی تو لحظه ای بد نباشی ...
حاضرم بگذرم از د
کمتر از 40 روز دیگه از سال 98 باقی مونده و تصمیم گرفتم این روز های باقی مونده رو هم صرف تکمیل روند تمیزکاریی که از اول سال 98 شروع کرده بودم بکنم و چون این خوان آخر سخت ترینشه با خودم فکر کردم بهتره مثل یه چالش باهاش برخورد کنم و ثبت بشه تا اینجوری حواسم باشه که عملیش کنم و دیگه به عقب برنگردم.
امروز اولین روزش بود.
“سلام. ما قصد داریم برای فعال سازی کارگروه کلان داده که با همکاری مشترک مرکز تحقیقات مخابرات و بعضی دیگر از گروه های فعال در حال انجام است، یک سری رقابت های علوم داده را در سطح ملی برنامه ریزی کنیم .با توجه به اینکه ایران سرور از حامیان مهم جامعه است می خواهم یک … رویداد ملی چالش کلان داده- گزارش اول
منبع : وبلاگ ایران سرور
یه چالش کوچولو
بیاید تو کامنتا توش شرکت کنید
اول سه تا چیز که به نظرتون همه عاشقشن، اما شما یا ازش بدتون میاد، یا در اون حد عاشقش نیستین. اول خودم: نوتلا، بوی قهوه، Liam payne :|
دوم هم سه تا چیز که فکر میکنید همه انجامش دادن اما شما نه. خودم: هیچ وقت شلوارک کوتاه نپوشیدم، هیچ وقت فنگرل نبودم، هیچ وقت got ندیدم.
پ. ن. کامنت ناشناسم فعاله:)
پ. ن. دو. خسیس نباشید، شرکت کنید.
میگن موفقیت یک جاده صاف و یک طرفه نیست. اینطوری نیست که شما وقتی به انتهای جاده رسیدید یعنی کارتون به اتمام رسیده و میتونید بقیه عمرتون رو به شادی و تفریح و رهایی از کار بپردازید. موفقیت رو باید حفظ کرد. مثل یک نهال کوچیک که وقتی به ثمر میرسه و میوه میده بازهم باید ازش مراقبت کرد تا از بین نره. شما موفقیتتون رو جشن بگیرید، شادی کنید اما برای حفظ و بقاش هم کاری انجام بدید!
برای اینکه موفقییت هاتون رو حفظ کنید یکسری کارها میتونید انجام بدید مثلا
چند روز پیش یه چالش دو نفره بین من و آقای کریمی زاده راه افتاد که آن را با شما به اشتراک می گزارم
چالش از این قرار است: باید کدی بنویسید که با تعداد محدودی عملگر مجاز (تنها عملگر های مجاز عملگر های منطقی(عملگر های و؛ یا؛ نقیض) و عملگر انتساب (مساوی) هستند) بتواند دو عدد را در هم ضرب کند. عملگر های ضرب، جمع، تفریق، تقسیم و عملگر های بیتی و حتی عملگر های افزایش یا کاهش واحدی (++/--) غیر مجاز هستند. من تونستم کد رو به زبان سی شارپ (#C) بنویسم شما نیز با هر ز
این زیبا بنظر میاد که قضاوت نکنیم، همه رو درک کنیم، هیچ وقت تصمیم نگیریم، همیشه فک کنیم که راه درست معلوم نیست، همیشه فکر کنیم همه حق دارن، همیشه کنار بایستیم، هیچ وقت نتیجه نگیریم،و بمیریم...اما بشخصه ترجیح میدم بعد مرگم به زندگی یه احمق که در حد توانش عمل کرد نگاه کنم تا یه دانا که دامنش رو آلوده عمل نکرد و کنار ایستاد...
خب ددیم دعوت کرد که این چالشو بدم ~¿~
۱. اتاقمو اون مدل کاغذ دیواری که میخوام بزنم
۲. فن ساین و کنسرت برم
۳. آلبومای از زمان دبیوت تا آخرین آلبوم رو تمام ورژناشو داشته باشم
۴. دنسر شم
۵. ددی و مامیمو ببینم
۶. یه دفعه از نزدیک رامتینو بزنم ()
۷. اتاقمو از زیر بنا مرتب کنم
۸. سرویس اتاق خوابمو عوض کنم
۹. یه عاالمه کیک بستی و نوتلا بخورم ...
۱۰ . با دوستام برم بیرون
Your highs and lows for the month
این ماه با افسردگی سر و کله زدم به خاطر رفتار وسواسی به شدت عصبانی شدم ،با مشاورم در موردش حرف زدم و آروم شدم.راستش روزی که شروعش کردم به شدت افسرده بودم و نیاز داشتم چیزایی رو پیدا کنم که خوشحالم میکنه اصلا به خاطر همین روز اول رو نوشتم.
و سعی کردم بیشتر چیزایی که خوشحالم میکنه رو انجام بدم.
این ماه پر بودم از بالا و پایین های احساسی و الان به یه سکون پنجاه درصدی رسیدم که این تمرینام توش دخیل بودن ...
ممنونم از مهناز بابت این چ
در شرایطی که به گفته وزارت صنعت، معدن و تجارت و خودروسازان، روند تولید طی چند هفته گذشته بهبود یافته، خبر میرسد تامین قطعات از خارج با چالشی جدید مواجه شده است. چالش جدید اما ناشی از محدودیتهایی است که کشورهای مختلف به خصوص چین در پرواز به ایران، در نظر گرفتهاند.
پ
ادامه مطلب
سلام به همه ی دوستان و همراهان
قصد دارم در این وبلاگ به شما تکنیک های فتوشاپ را آموزش بدهم
فتوشاپ نرم فزار فوق العاده ی شرکت آدوبی است که امکانات بی نظیر و پرکاربردی را برای کاربران ارائه می دهد
از ویرایش عکس گرفته تا نقاشی دیجیتال و رتوش و ... .
در این بلاگ سعی می کنم همه ی این کاربردها را دونه به دونه به شما آموزش بدهم
با من همراه باشید
دیشب فهمیدم اون چیزی که به من آرامش میده نرفتن و اقدام نکردن ها نیست!
یعنی از اینکه از چالش ها انصراف بدم و تلاش نکنم به آرامش نمی رسم.
از اینکه چالش هاو ریسک ها رو بپذیرم و اقدام کنم و تلاش کنم، به آرامش میرسم. بعدش مستقل از نتیجه از خودم متشکرم:))) و آرامش دارم:)
کرونا توانست:
کادر درمانی زحمت کش را به مردم بشناساند .
همراهی عموم مردم با فرامین ستاد بحران نشان دهد.
اما همین کرونا توانست:
مدیریت بحران کشور را به چالش بکشاند!
همصدایی و اتخاذ تصمیمی واحد از طرف مسئولان را به چالش بکشد!
به دلیل عدم حضور در بیمارستانها و مراکز درمانی ،مسئولانی که فقط گفتار درمانی بلدند را نیز به چالش بکشد!
تولید و مصرف مشروبات الکلی رونق بخشد!
اگر کرونا سریعتر و با چهره ای خشن تر می آمد وضعیت چگونه می بود؟!
درباره این سایت